علی که باشی برایت فرقی ندارد ، یتیم چشم به راهت مسلمان است یا مسیحی یا یهودی ! کیسه را می گذاری و میروی .
علی که باشی برایت فرقی ندارد که خلیفه مسلمین هستی یا نه ! با یک شاکی ساده ، به دادگاه می روی و چون شاهد نداری حکم به نفعت نمی دهند و برایت فرقی ندارد او که همراهش به دادگاه رفتی مسیحی هست یا نه ! علی که باشی برایت فرفی ندارد ، خلخال از پای زن مسلمان درآورند یا زن مسیحی ( اشاره به اعمال معاویه ) ؛ فقط میگویی اگر دق کنی از این خبر ، حق داری. علی که باشی برایت فرقی نمی کند او که از تو کمک خواسته و سهم بیشتری از بیت المال می خواهد ؛ عقیل برادرت است یا دیگری ... آهن گداخته را به جان می خری تا او را پشیمان کنی . علی که باشی برایت فرق ندارد ، او که از بیت المال امانت گرفته ، ام کلثوم دخترت است یا هر کس دیگر ، ابرو درهم می کشی و مؤاخذه اش می کنی . علی که باشی حتی کعبه هم برایت سینه می شکافد و به آغوشت میکشد.... اگر علی نیستیم ... سعی کنیم علی گونه باشیم
غلام همت دردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیه اند
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشه اند
شرم میکنم از اینکه وزن سیری ام را با ترازوی گرسنه ای بکشم ...
بخشنده بودن..،
بیش از آنکه توانایی مالی بخواهد
قلب بزرگ میخواهد