سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
تاریخ : چهارشنبه 91/12/23

کاندیدا رأی آورد!
تابلو، نقاش را ثروتمند کرد!
شعر شاعر، به چند زبان ترجمه شد!
کارگردان، جایزه ها را درو کرد!
و هنوز ...
سر همان چهار راه
واکس می زند...
کودکی که همیشه بهترین "سوژه" است...!!





ارسال توسط انجمن خیریه رهروان سیره علوی
 
تاریخ : سه شنبه 91/11/24
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند.

هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.

پسرک پرسید : «ببخشید خانم! شما کاغذ باطله دارین»
کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمک کنم.
مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه ی کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: «بیایید تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»
آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند.
بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا بهشان دادم و مشغول کار خودم شدم.
زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت

و خیره به آن نگاه کرد.
بعد پرسید: «ببخشید خانم! شما پولدارین»
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه … نه!»
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت:
«آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»
آن ها درحالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن ها دقت کردم.
بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم.

سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه ی این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه ی مان را مرتب کردم.
لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.

مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم




ارسال توسط انجمن خیریه رهروان سیره علوی
 
تاریخ : پنج شنبه 91/10/21

از این شرم دارم

که گرسنه ای

وزن سیری من را بکشد




ارسال توسط انجمن خیریه رهروان سیره علوی

راههای توسل به حضرت اباالفضل:
بهترین راه توسل به آن حضرت، زیارتى است که در «کامل الزیاره» ص 256 باب 85 آمده است و شیخ عباس قمى آن زیارت را در مفاتیح الجنان در فصل هفتم در باب زیارت امام حسین(ع)، ص 714، یک مجلدى آورده است.
راه دیگر توسل به آن حضرت این است که روز جمعه پس از نماز 133 بار بگویى: "یا کاشفَ الکرب عَن وجه الحسین! اکشف لى کربى بحق اخیک الحسین"؛ عدد 133، عدد حروف کلمه عباس به حساب ابجد است

برای توسل به ائمه(ع) و رفع مشکلات و بر آورده شدن حاجات دعاها و ذکرها و دستورهای فراوانی وجود دارد. نذر کردن نیز یکی از این راه هاست برای نذر کردن می توان چنین نیت کرد: برای خدا بر عهده من باشد اگر بیمارم شفا یافت فلان مقدار پول برای حضرت اْبوالفضل و در راه شادی روح او به فقراء بدهم و یا برای اقامهْ مجلس روضه او بدهم. در این صورت اگر این حاجات برآورده شد،بر شما واجب می گردد چیزی را که بر عهده گرفته اید ادا نمایید . البته لازم نیست چیزی که نذر می کنید حتماً پول و یا مخارج باشد بلکه می توانید نذر صلوات کنید و یا نذر زیارت کنید، یعنی نذر کنید که در صورت بر آورده شدن حاجاتتان، به زیارت فلان امام بروید و یا مثلاٌ 1000صلوات به روح فلان امام(ع) هدیه کنید . البته از نظر شرعی نذر وقتی واجب العمل است که یا به صورت صیغه عربی خوانده شود و یا به صیغه فارسی که در بردارندهْ این مضمون باشد: برای خدا بر عهده و ذمه من باشد اگر فلان حاجت و خواسته من برآورده شد،فلان کار را انجام می دهم ولی اگر تنها از ذهن و قلب گذشته و خطور کرده باشد و صیغه نذر به صورت شرعی که گفته شد خوانده نشود،این نذر وجوب عمل ندارد البته عمل به آن بی اشکال است. بهتر است انسان برای رسیدن به خواسته هایش از همه راه ها استفاده کند. مثلاٌ از راه توسل به ائمه(ع) و عرضه داشتن حاجات به آنها و یا صلوات هدیه دادن به روح پاک آنها و یا شرکت در مجالس سوگواری و یا میلاد اْئمه(ع) نیز به خواسته های شرعی خود رسید. نکتهْ مهم قابل ذکر این است که باید در ارتباط با اولیای الهی امور ارزشمندی مانند معرفت و شناخت آنها و سنخیت پیدا کردن با آنها و آشنایی با جایگاه و مقامات و رهنمودهای آنها را که سرمایه سعادت دنیا و آخرت ما است را در وهله اول مورد توجه قرار دهیم و تنها امامان خود را برای برآورده شدن خواسته هایمان نخواهیم هر چند خود دستور داده اند که نیازهای خود را بر آنها عرضه بداریم و از آنها کمک بخواهیم ولی این نباید تنها دلیل برای ایجاد ارتباط ما با آنها باشد.




ارسال توسط انجمن خیریه رهروان سیره علوی
 
تاریخ : شنبه 91/4/24

یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی می خرید...؟




ارسال توسط انجمن خیریه رهروان سیره علوی
<      1   2