• وبلاگ : انجمن خيريه رهروان سيره علوي
  • يادداشت : بهشت هشتم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سع بن حمزه مي گويد در مجلسي با حضرت امام رضا (عليه السلام) هم صحبت بوديم و عده اي هم از حلال و حرام مي پرسيدند، مردي بلند قد و گندمگوني وارد شد ، سلام کرد و گفت:اي پسر رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) مردي از دوستان و ارادتمندان شما اهلبيت هستم از مکه مي آيم ، پول خود را گم کرده ام و نياز مند مخارج راهم هستم تا به وطن خويش برسم، اگر صلاح بدانيد و به بنده کمک کنيد به شهر و ديار خود باز ميگردم ،وقتي به وطنم رسيدم آنچه را که به من عنايت کرده اييد از طرف شما در راه خدا صدقه مي دهم ،چرا که آنجا داراي مال و ثروت هستم ، وخداوند مرا از نعمت خود بي بهره نساخته است.
    امام فرمودند : خداوند تو را رحمت کند بنشين.
    بعد حضرت شروع کردند با مردم سخن گفتن.
    ...
    جشن عاطفه ها در سيره رضوي
    مرا به لطف تو پيوسته گر نگاه بود
    نه بهر حشمت و عزّ و جلال و جاه بود

    رضاي خاطر تو خواهم و نخواهم هيچ
    که هيچ بودن من بهترين گواه بود

    شدم رضا به رضاي تو از تو مي خواهم
    ره رضاي تو پويم که شاهراه بود

    رضا شهنشه خوبان علي بن موسي
    ابوالحسن
    که حريمش پناهگاه بود

    خدا رئوف و رسولش رئوف و اوست رئوف
    رضا و رأفت او رحمت اله بود

    امام ثامن وضامن که آستانه ي او
    پناه مردم بي پشت و بي پناه بود

    سلام خوشحالم که اين مطلب برگزيده شد .
    موفق باشيد .
    پاسخ

    سلام ...... :))
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ جمعه 7 مهر 91 نوشته (بهشت هشتم) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام ...... :))